بیانات سال1370


بعضی دیگر تا آنجا که میتوانستند خودشان را کنار میکشیدند آن وقتی هم که مجبور میشدند وارد میدان بشوند یک ورود صوری و ظاهری بود. دلشان در صحنه نبود، این افراد هرچه انقلاب جلوتر میرفت و هرچه آیات انقلاب روشن‌تر میشد، اینها دورتر و متنفرتر و رمیده‌تر میشدند و کار این رمیدن و دور شدن و نفرت فی ‌ما بین به آنجا کشید که در موارد عدیده، در مقابل انقلاب و در مقابل این حرکت صحیح همانطور ایستادند که یکروز دشمن مشترک میایستاد و یکروز دستگاههای طاغوتی میخواستند آنرا سرکوب کنند. اینها همان نقش را بعهده گرفتند، که اگر میتوانستند، انقلاب را سرکوب و رگهای انقلاب را قطع میکردند البته اگر ممکن بود خیلی کارها میکردند، لکن خدای متعال نگذاشت، این چهره نفاق است !! بیماری دراندرون او هست و میتواند علاج بشود اما درصدد علاج بر نمی‌آید ـ و آن نکته که ما باید خودمان را نجات بدهیم، این است که این امتحان در هرقدم سر راه ما هست.

کسی خیال نکند که مسأله‌ی نفاق مربوط به صدر اسلام یا مربوط به اوج انقلاب بود، نه، همه‌ی ما، من و شما در معرض این امتحان در تمام حالات هستیم، یک حقیقتی مطرح میشود که این حقیقت ممکن است با گوشه‌ای از احساسات و دریافتهای ما ناسازگار باشد: یا با خود پرستی ما، یا با ادعاهای درونی ما، یا با علمی که برای

«8»