بپرسند ( و او بفهمد و بتواند جواب بدهد ) هدف از این همه تلاشی که میکنی چیست ؟ میگوید هدف من پر کردن شکم است، و لذا اگر یک انسانی هم همهی کارش و لو درس خواندن به منظور پر کردن شکم باشد، این یک حیاة حیوانی است، نه یک حیاة انسانی و حیاة طیبه نیست، انسان است و همان پیچیدگی مغزی را که آن انسان دیگر دارد، این هم گاهی حتی بیشتر دارد. کلک میزند. بدجنسی میکند تا پول بیشتری بدست بیاورد، خودش را یک جاهایی جا میزند، مثلاً پیچیدهتر از دیگران هم شاید باشد، اما وقتی شما نگاه میکنید. میبینید حیاة حیاة حیوانی است یا فرضاً آن کسی که یکقدم از او بالاتر است و دنبال مقام است ( یعنی فقط منحصر به شکم نیست ) میگوید: هیچکس جلو من نفس نباید بکشد ! اول در یک محدودهی کوچکتر، بعد در یک کشور و بعد در سطح دنیا، مثل الان که بوش آن بالا نشسته هدفش چیست ؟ اینها اهداف انسانی ندارند. یعنی آنطور که ما میفهمیم و در آن حدی که وضع زندگی آنها نشان میدهد اهدافشان اهداف قدرتگرایانه است، اینها دنبال ایدهآلهای انسانی نیستند، و لذا میشود مثل یک حیوانی در جنگل به نام شیر که مثلاً هیچ حیوان دیگری نباید در مقابل او عرض اندام بکند. اینها هم، مغزشان پیچیده است اما کامل نیست، پس معنای حرکت جوهری این بود که گفتم: یعنی تحول ذاتی، به ذات دیگر و این معنای جوهری است و « فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ».