بیانات سال1370


و انگیزه‌ی دوم این است که، او در درون خودش یک تصور باطلی که این کار، کار درستی است و این در صورتی است که آن کسی که به او میگوید تو چرا فساد میکنی جزو افراد خودی باشد، یعنی یک منافق دیگری به این منافق میگوید: چرا شما شایعه‌پراکنی میکنی ؟ چرا نسبت دروغ میدهی ؟ چرا با دشمن تماس میگیرید ؟ چرا روحیه را تضعیف میکنید ؟ چرا مؤمنین را تحقیر میکنید ؟ وقتی گفته بشود چرا این کارها را انجام میدهید، و این فسادها را چرا میکنید ؟ تو نمیفهمی مصلحت مردم در این است که من این کار را بکنم، ما داریم اصلاح میکنیم، یعنی یک معیار واژگونه‌ای را بر ذهن خودش حاکم میکند و بر اساس آن قضاوت و حکم میکند، چون او حقیقت ایمان مردم و هدفهای والای حرکت مسلمین را درک نمیکند ! او فکر میکند این کاری که دارد انجام میدهد کاری است براساس صلاح، البته اگر خود او هم دقت و تعمق بکند ( که این حالا در فقرات بعدی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد ) و منصفانه به حوادث و مسایل نگاه کند، تصدیق خواهد کرد که کار او چیزی جز فساد انگیزی نیست، اما چون تعمق نمیکند و چون نگرش او به کارها از روی انصاف نیست و چون محصور احساسات غلط و تعصب‌های نادرست و اندیشه‌های کج خودش هست، فکر میکند این کار اصلاح است. ولذا قرآن با این روش برخورد میکند و میفرماید: « الا انهم هم المفسدون » بدانید که اینها به معنا و در حق مفسد هستند و فساد برانگیزند، پس این کسی که

«12»