نکتهی دوم این است که تیپ را همواره با سازماندهیش در نظر بگیرید، نه با عده و جمعیتش. هر عدهی رزمنده، یک یگان نظامی نیستند. ممکن است شما ده هزار نفر آدم رزمنده داشته باشید، اما یک لشکر نداشته باشید؛ در حالی که اگر شما بخواهید یک لشکر هم تعیین کنید، همان ده هزار نفر خواهد شد. چهطور میشود که شما ده هزار نفر رزمنده داشته باشید، اما یک لشکر نداشته باشید ؟ اینکه این ده هزار رزمنده، سازماندهی نشده باشند. وقتی سازماندهی نشد، پس دیگر یک لشکر نیست. ده هزار رزمنده که هیچ، اگر صد هزار رزمنده هم سازماندهی نشده باشند، هیچ وقت کار یک لشکر را که ده هزار نفر آدم سازماندهی شده است، نمیکنند. سازماندهی در جنگ، نقش بسیار مؤثری دارد، که از نقش افراد و نیروی انسانی کمتر نیست. پس، سازماندهی را محکم کنید. بحمداللَّه من میبینم که عناوین کاملاً سر جای خودش هست؛ فرمانده دارید، جانشین دارید، رئیس ستاد دارید، معاونان رئیس ستاد دارید، و از این قبیل. حالا که اینطوری هست، این سازماندهی را، هم سازماندهی اداری را - یعنی در ستادتان - و هم سازماندهی عملیاتی - و به اصطلاحِ نظامیها، صفی - را حتماً و کاملاً تأمین کنید. اینطور نباشد که ستادی داشته باشید، اما باز صف شما واقعیت نداشته باشد، یا سازماندهی درستی نداشته باشد. صف هم بایستی مثل ستاد، سازماندهی داشته باشد؛ یعنی گروهانها و گردانهایتان کاملاً مشخص باشد؛ فرماندهی گردانتان معلوم باشد؛ فرماندهی گروهانتان معلوم باشد؛ گروهانها شمارهگذاریشده یا نامدار باشد. فرضاً