بیگانه، با مدیریت بیگانه، حتّی با ملکیت بیگانه ! آن روزی که انقلاب پیروز شد، از کارخانجات حساس این کشور، جمع کثیری از بیگانههایی که اینجا بودند، رفتند؛ آن کسانی که کارشان این نبود که بیایند به مردم ایران علم و تکنولوژی بیاموزند؛ کارشان این بود که به عنوان یک صاحبکار بزرگ و به عنوان یک دانا بیایند، یک مشت آدمهای زیردست را از این کشور انتخاب کنند، تا هم سرمایهی کشور را ببرند، و هم کلید صنایع کشور در دست خودشان باشد. لذا اگر شما به نقشهی صنعتی کشور نگاه کنید، خواهید دید که غربیها و امریکاییها و بعضی از اروپاییها این نقشه را به نحوی ترتیب داده بودند که اگر از این مملکت رفتند و دروازههای این مملکت به روی آنها بسته شد، ایرانیها خودشان از پیشبرد و ادارهی صنعت عاجز بمانند؛ یعنی عمداً حلقههای مفقودهیی در سلسلهی صنعت این کشور به وجود آورده بودند، با قصد اینکه این ملت هیچوقت نتواند روی پای خودش بایستد و کمر راست کند؛ میخواستند همیشه محتاج آنها باقی بماند. این طرز تفکر، در دانشگاهها هم اثر میکند؛ علوم دانشگاهی هم بر اساس همین روش شکل میگیرد؛ مهندس ما هم مبتکر و سازنده و خلاق نمیشود. این کاری بود که آنها آن روز کردند، و مدتها نتایج سوء تدبیر آنها گریبانگیر کشور ما هم بوده، و شاید در آینده هم تا زمانهایی باشد.