داشته باشیم، اما متوجه آفات زبان نباشیم، همهی کارها ضایع خواهد شد. اهمیت این ویراستاری در اینجا معلوم میشود.
این کتابی که جناب آقای نجفی ( 10 ) چند سال پیش نوشتند - « غلط ننویسیم » - من همان وقت آن را گرفتم خواندم و حواشییی هم بر آن زدم. در این کتاب دیدهام که ایشان با همهی دقتی که دارند - که واقعاً هم بجاست - جاهایی میگویند که مثلاً این واژه غلط است، اما دیگر جزو زبان شده است و نمیشود آن را کاری کرد؛ نمونههایی هم ارائه شده است که حق با ایشان است. وقتی چیزی جزو زبان شد، نمیشود آن را از بدنهی زبان بیرون کشید؛ این اصلاً عملی نیست. با بیرون آوردن آن واژه، اختلالی به وجود میآید؛ لیکن این خودش یک مصیبت است. ما نباید بگذاریم یک غلط، جزو زبان بشود.
من میبینم که گاهی اوقات، نه فقط ترکیب غلطی، بلکه ترکیب زشتی وارد زبان فارسی میشود؛ هر کاری هم میکنی، جمع نمیشود. ما یک غلط زیبا داریم، یک غلط زشت؛ اما آنکه خیلی بد است، این است که هم غلط باشد و هم زشت ! حالا از باب نمونه، آن جملهیی که رویش حساسیت پیدا کردهام، « لازم به ذکر است » است. بارها به افراد گوناگون گفتهایم که آخر شما چرا میگویید « لازم به ذکر است »؟ برایشان مثال هم زدهایم، اما فایده ندارد ! البته حالا الحمدللَّه در « خبر » جمع شد؛ اما در جاهای دیگر کم و بیش شنیده میشود. هر دفعهیی