دانشجو، یک نسل استثنایی و یک موجود استثنایی است؛ حتّی طلبهی جوان از این جهت با دانشجو تفاوتهایی دارد. دانشجو، جوان است؛ در صراط علم و دانش است؛ با محیطهای آزاد آشناست؛ در یک جا مجتمع است؛ آن هم با این کمیت زیاد. این ترکیب و این خصوصیات، بر روی هم حالت و تأثیرات خاصی را به وجود میآورد؛ این تأثیرات را بایستی پذیرا بود.
ما نباید انتظار داشته باشیم که دانشجوجماعت، سیاستهای دستگاههای اجرایی را به طور کامل و با همهی وجود بپذیرد و قبول بکند. البته باید در مقابل سیاستهای مسؤولان دستگاهها تسلیم شد؛ در این شکی نیست. وقتی که دستگاهها و مجریان کشور تصمیمی میگیرند، آن تصمیم برای افرادی که در محدودهی کار آنها هستند، واجبالاطاعة است؛ اما باید این حق را به آن دانشجو داد که به مقتضای جوانی و به مقتضای آن روحیهی شور و نشاط و شوقی که دارد، یک حالت سؤالی داشته باشد؛ احیاناً اعتراضی داشته باشد؛ پیشنهادی داشته باشد. در محیط دانشگاه، اینها را بایستی تحمل کرد و پذیرفت. این، از جملهی عواملی است که آن شور و نشاط را در آنها زنده، و آنها را همچنان دانشجو نگه میدارد.
البته این را هم باید مراقبت کرد که محیط دانشجویی، میدانی برای تاختوتاز سیاستبازان حرفهیی نشود. اینکه آقایی از آن طرف بلند شود، برای خاطر یک غرض سیاسی و یک هدف ناسالم، به دانشگاه برود و وضعیت