میدانستند ! من با عدهی زیادی از آنها مواجه بودم. مثلاً در یک جلسه، با یک طلبه که مینشستند و دو کلمه حرف حساب میشنیدند، میگفتند عجب، واقعاً در بین روحانیت، مثل شمایی وجود دارد ؟! در حالیکه آن طلبه، یک طلبهی معمولی بود. آنها روحانیت را نمیشناختند؛ یعنی تلقی دستگاههای علمی و دانش کشور از روحانیت، غلط بود. حوزهی علمیه، اصلاً مرکز علم و تحقیق بوده است. اگر علم برای علم، و علم بدون قصد مزد، مصداقی در کشور ما داشته باشد، از قدیم در حوزههای علمیه بوده است؛ ولی آنها اینجا را یک محیط بیعلم میدانستند !
آن زهد و بیاعتنایی به دنیا، آن پارساییهایی که در محیط روحانیت و در محیط طلبگی و بیرون از طلبگی بود و امروز هم بحمداللَّه هنوز به طور غالبی وجود دارد، این را در چشم این جماعت دانشگاهی و متجدد، تبدیل کرده بودند به اینکه آخوند مفتخور است ! تعبیر مفتخور، چیز روشنی بود. وقتی در جایی میگفتند مفتخورها، بدون هیچ اشاره و قیدی - مثل ضمیری که مرجع خودش را پیدا کند - به روحانیون برمیگشت ! این تبلیغاتی بود که انجام شده بود.
هدف از این تبلیغات چه بود ؟ هدف از تبلیغات، روحانیت نبود - روحانیت که خصوصیتی نداشت - هدف از این تبلیغات، دین بود. اگر ما بیاییم حیثیت روحانیت و فقاهت و رتبهی علمی فقاهت و تأثیر آن را در حرکت کلی یک کشور منکر بشویم، یا زیر سؤال ببریم، یا دچار خدشه بکنیم، درحقیقت به گرایش دینی طبقهی کارآمد و