مسایل هستید، و اگر امثال ما بخواهیم از واقعیتها مطلع شویم، به شماها مراجعه میکنیم، تا به ما بگویید چه خبراست. حالا شما قضاوت کنید که آیا ما در این دوازده سال توانستهایم در آن زمینهی فیاض و جوشان و همهگیر و پُرجاذبه، بازار رواجی برای این کالا ایجاد کنیم و آن را عمق ببخشیم، یا نه ؟ تحلیل واقعیتها بهعهدهی شماست. برداشت من در حدی که از قضایا مطلعم، این است که کارایی ما متناسب با آن زمینهی مساعد نبوده است. نه اینکه این گناه کسی باشد؛ بحث این نیست. وقتی سرمایهیی را در اختیار تشکیلاتی میگذارند که این تشکیلات میتواند مثلاً با ده میلیون تومان کاسبی یا تجارت کند، اگر ناگهان ده میلیارد تومان در اختیارش بگذارند، معلوم است که نمیتواند کار کند. این، گناه کسی نیست؛ اما مقایسهی بین این دو - آنچه که باید باشد، و آنچه که هست - بایستی ما را وادار کند که ببینیم نقصهای ما کجاست. کمبودها را بایستی جستجوگرانه، با وسواس و بدون اغماض رسیدگی کنیم و ببینیم که چه اشکالی در کار ما بوده است. آیا خطوط موازی در کار تبلیغ و نبودن کانون واحد، مؤثر بوده است ؟ آیا نابلدی کارگزاران مؤثر بوده است ؟ آیا وجود تعارض بین دستگاههای مباشر کار در آن کشور متوقفٌفیه مؤثر بوده است ؟ آیا درست نشناختن کارهای بااولویت، مؤثر بوده است ؟ آیا کارِ دارای اولویت سه را در اولویت یک قرار دادن و کار اولویت یک را در