در کار اداری، « حمل بر صحت » وجود ندارد؛ مثلاً بگویید لابد بیچارهها دارند کارشان را میکنند؛ نخیر. البته همهی برادران خوبند؛ اما خوب، معنایش معصوم که نیست. خوبند، یعنی خیانت نمیکنند؛ اما اشتباه هم نمیکنند ؟ تنبلی هم نمیکنند ؟ گاهی سستی هم گریبانشان را نمیگیرد ؟ بنده به خودم که نگاه میکنم، میبینم آدم ضعیف و سستی هستم و در جاهایی همین احساسات بشری گریبان بنده را میگیرد. اگر نهیب نزنم، اگر حواسم جمع نباشد، اگر به خودم نرسم، در تنبلی غرق میشوم. بنده اینطورم، شما هم همینطورید؛ ما بالاخره مثل هم هستیم.
ما باید مواظب خودمان و زیردستهایمان باشیم. باید مواظب باشیم که اولاً کار انجام بگیرد؛ ثانیاً درست انجام بگیرد؛ یعنی غلط و بد انجام نگیرد؛ محکم انجام بگیرد. گاهی میشود که دو تا چکش باید روی میخ زد، تا محکم بشود؛ اگر یکی زدی، این سستکاری است. پس، اولاً اصلِ انجام گرفتن است؛ ثانیاً در جهت بودن و درست بودن است؛ ثالثاً محکمکاری است؛ رابعاً سرعت عمل است. آن وقت شما آقایانی که مراجعهی مردمی دارید، یک خامساً هم دارید، و آن گشادهرویی در کار است؛ « چو وا نمیکنی گرهی، خود گره مشو ». ممکن است یک نفر به شما مراجعه کند، اما شما نتوانید گرهی از کار او باز کنید. اگر نمیتوانید گره او را باز کنید، اقلاً با گرهافزونی خودتان، گرهی بر کار او اضافه نکنید.