میشناسند؛ از لحاظ عاطفی و فکری با او ارتباط برقرار میکنند؛ به او میگویند؛ به او شکوه میبرند؛ از او میخواهند و آن دوران آرمانی - دوران حاکمیت ارزشهای والای الهی بر زندگی بشر - را انتظار میبرند؛ این انتظار دارای ارزش زیادی است. این انتظار به معنای آن است که وجود ظلم و ستم در عالم، چشمهی امید را از دلهای منتظران نمیزداید و خاموش نمیکند. اگر این نقطهی امید در زندگی جمعیتی نباشد، چارهیی ندارد جز اینکه به آیندهی بشریت بدبین باشد. این ظلم عظیم مسلط بر عالم، این سلطههای ناحق، این زورگویی به ملتها در سطح جهان، این ریختن خونهای بناحق، این پایمال کردن شریفترین و عزیزترین ارزشهای انسانی، این دروغها و تزویرهایی که سردمداران استکبار جهانی هر روز تحویل بشریت میدهند، این همه بدی، این همه استثمار و ظلم، انسانی را که چشمهی امیدی در دل نداشته باشد، بهطور طبیعی مأیوس میکند؛ لذاست که شما میبینید نسل جوان در کشورهای غربی، به سوی پوچی کشانده میشوند. نسل جوانی که به سنتها خو نگرفته است و خود را پایبند سنتها نکرده است، وقتی که این نابسامانی محیط زندگی بشریت را میبیند، ناامید میشود؛ لذا به سمت پوچی کشیده میشود. بسیاری از دختران و پسران در کشورهای غربی، به سمت بیهودگی و بیاعتنایی به مظاهر زندگی و پوچی و غرقه شدن در شهواتِ آنی کشیده میشوند؛ این بر اثر یأس است؛ بسیاری از دانشمندان و نویسندگان و سخنگویان