افسری ( ۱۹ ) را نگاه میکردم، که البته حالا هم در ایران نیست. این خاطرات به نام « کهنه سرباز » منتشر شده و پُر از آن قطعات تاریخی است. یا مثلاً همین دو جلد کتاب خاطرات آقای « فردوست »( ۲۰ ) که اخیراً چاپ شده، از این چیزها فراوان دارد. یا آن کتابهای « خانملک ساسانی »،( ۲۱ ) از این قطعات تاریخی فراوان دارد؛ اگرچه « خانملک ساسانی » و یکی هم از این مورخان معاصر ما - « صفایی »( ۲۲ ) - که راجع به مشروطیت زیاد کتاب نوشته است ،( ۲۳ ) قصهپردازند؛ یعنی اصلاً قصد اصلیشان قصهپردازی است و مثل این معرکهگیرها عمل میکنند؛ مثلاً فرض کنید به سفر حجی رفته که حوادثی هم در آن اتفاق افتاده است؛ اما وقتی که بیان میکند، آن را با آب و تاب و لعاب بیان میکند. البته در کار آنها، این جهت عیب است. اگر از نوشتهی آنها انتخاب شد، هم بایستی از لحاظ اتقان مورد بررسی قرار بگیرد، هم زبان باید بکلی عوض بشود و زبان مناسب خود شما گذاشته بشود. درعینحال این موارد خوبند و از اینگونه بخشهای تاریخی که باب پیش از خبر است، پُرند. شما که مثلاً میخواهید در ظرف بیست دقیقه قبل از خبر - که هم زمان خوبی است، و هم همه منتظرند - مطلبی به شنونده بدهید، باید چیز شیرینی باشد که شنونده، هم استفاده کند، هم لذت ببرد و خسته نشود. البته « تقویم تاریخ » هم چیز خوبی است؛ به نظرم میرسد که میتواند خیلی پُربار و پُرمغزتر هم بشود. بههرحال انشاءالله که شما آقایان و خانمها موفق باشید. هرچه میتوانید،