خود اسلام پیدا کنیم و در مقابل تهاجم اخلاقییی که غرب نسبت به چنین موضعی به خود میگیرد، دست و پایمان نلرزد.
شما الان ملاحظه بفرمایید، در این سالهای طولانی بعد از انقلاب - در این سیزده سال - عمدهی تکیهی غرب نسبت به جمهوری اسلامی، بر روی چه چیزهایی بوده است ؟ بر روی همین چیزهایی بوده که در آن حکم اسلامی اجرا میشده است. آنها حرفی ندارند که اسم اسلام، بلکه تشریفات اسلام هم در جایی عمل بشود؛ اما آنجایی که اسلام بخواهد تحقق پیدا بکند و عمل بشود، برای آنها غیر قابل تحمل است. آن وظیفهیی که من امروز احساس میکنم، این است که ما ملتهای اسلامی را نسبت به این احساس، مصونیت ببخشیم. این احساس هزیمتی که در نفوس مسلمین و بخصوص در بعضی از علما یا نویسندگان یا کُتّابشان هست، باید از بین برود.
غرب در حالی که دم از آزادی فکر میزند، مصراً اصرار دارد که فرهنگ خودش را بر همهی ملتها در دنیا تحمیل کند. خیلی چیزها جزو فرهنگ غرب و جزو فرهنگ اروپاست؛ اما اصرار دارند که اینها را بر همهی ملتهای عالم - از جمله ملتهای مسلمان - تحمیل کنند. ملاکشان در پذیرش و عدم پذیرش افراد و گروهها و دولتها، اندازهی قبول اینها در مقابل فرهنگ غرب و آن شاخصهای فرهنگ غربی است ! امروز بلندگوها هم در دست آنهاست، و طبیعی است آن کسانی که حاضر نباشند هضم آن فرهنگ بشوند، مورد تهاجم شدید قرار میگیرند.