بگویید، کاملاً معرفت پیدا کنید و جوانب قضیه را بسنجید. این، مطالعه مىخواهد. این، یک جلسهى مشورتى نیست که « حالا برویم در جلسه بنشینیم، ببینیم چه مطرح خواهد شد. بالاخره به ذهن ما هم چیزى مىرسد و چیزى مىگوییم !» اینگونه نیست. این، سرنوشت ملت است؛ آن هم ملتى به این عظمت، با این همه مسائلى که امروز در مقابلش وجود دارد و این کوههایى که باید با همت و ارادهى خود بکَند و البته خواهد کَند. این ملت نشان داده است که راههاى دشوار و گردنههاى پرپیچ و خم را با قدرت طى مىکند و شما در قانونگذارى، در اشراف بر دولت، در نظارت بر کارِ وزرا و در انتخاب وزرا، نمایندهى او هستید. قبلاً در سال گذشته و اوایل مجلس، عرض کردم: سوگندى که شما خوردهاید، باید دائماً به یادتان باشد. اصلِ اوّل در مجلس براى نماینده، کار مجلس است. اینطور نباشد که برادر یا خواهر نمایندهاى، از فرصت چهار سالهى اقامت در تهران استفاده کند براى کار دیگرى که هیچ ارتباطى به وضع مجلس ندارد؛ هیچ ارتباطى به کار نمایندگى ندارد و مربوط به خود اوست ! نگوید حال که ما چهارسال در تهران هستیم، پس به این فکر باشیم که فلان مشکلات را از پیش پاى خودمان برداریم ( گرفتن فلان مدرک یا رفتن و انجام دادن فلان کار. اینها مسائل فرعى و تبعى است. انسان وقتى ماند، مختار است هر کارى بکند؛ اما اصل قضیه، مجلس و نمایندگى است. اینهاست آن چیزى که چنانچه انجام گیرد، این کار جزو شریفترین و اساسىترین و در نزد پروردگار مرضىترین کارهاست؛ جزو