دین، جلوِ زورگوییها و سوء استفادههای آنها را میگیرد و مانع چپاولهایشان آنها از منابع طبیعی و انسانی جهان اسلام میشود.
این از اساسیترین مسائل است. در گذشته، این معنا را تصریح نمیکردند؛ امّا امروز، به صراحت میگویند که « دین را باید از سیاست جدا کنید !» ما عرض میکنیم که دین اسلام - بلکه همه ادیان الهی - سیاست و علم و زندگی و مسائل اجتماعی را در متن خود دارند. نمیشود کسی به بخشی از دین معتقد و عامل باشد و به بخشی دیگر نباشد. دین، ادارهکننده زندگی انسان در همه صحنهها، از جمله صحنه سیاست است. آنها میگویند: « بگذارید در رأس سیاست کشورهای اسلامی، کسانی باشند که بشود با آنها معامله کرد. بشود آنها را وادار به صرف نظر کردن از مصالح ملتها کرد. بشود نفوذ سیاسی خود را، به وسیله آنها، در کشورها گسترش داد .» کسی که با انگیزه دینی و برای رضای خدا در کرسی و عرصه سیاست حضور پیدا میکند، پیداست که زیر بار قدرتها نمیرود. این، اساسیترین مسأله است.
مسأله دوم، تأثیرناپذیری از خواست قدرتهای بزرگ است. از دیدگاه امریکا و مستکبرین، یکی از جرمهای بزرگ جمهوری اسلامی ایران این است که در مسائل جهانی، تحت تأثیر نظر امریکا و امثال امریکا قرار نمیگیرد. امروز شما نگاه کنید ! یک مثال واضحش، مسأله فلسطین است. روی کشورهای عرب و بسیاری از کشورهای اسلامی