بیانات سال 72


در فلان جا، رفته لب دریا به عیش و عشرت ! او را باید گرفت و به تعبیر مبالغه‌آمیز کلّه‌اش را کَند. توجّه کردید ؟ حالا قضات نترسند ! بحثِ « سَر کَندن » نیست ! غرضم این است که ما باید ببینیم چه هست که در جهت مقابل سلطه‌ی اشرار است و آن امر به معروف و نهی از منکر، برای ما لازم است. مصداقش را شما باید پیدا کنید. مواردش را شما باید پیدا کنید. در این قضیّه، بینش سیاسی لازم است. گرچه من معتقدم در همه‌ی کارها، اگر انسان سیاسی نباشد، درست نمی‌تواند حقایق را بفهمد. سیاست یک عطر و بوی خاصّی است. مثل این است که شما گلی را می‌برید پیش کسی که شامّه ندارد. همه چیز را از این گل می‌فهمد، اما یک چیز را نمی‌فهمد. شما نمی‌توانید بفهمید که او این را نمی‌فهمد، او هم نمی‌تواند بفهمد که شما چیزی اضافه بر او دارید و می‌فهمید. او، غیرقابل توجیه است. چشمش هم کور نیست که بداند نمی‌بیند؛ نه. آدمهایی که شامّه ندارند، بعضی‌شان تا آخر عمر نمی‌فهمند که شامّه ندارند. یک چیزی ببینند، می‌گویند « بوی خوبی دارد »، اما درک درستی از این قضیه ندارند. سیاست، چنین چیزی است. یک حقیقت است که در یک پدیده به وجود می‌آید و آن را آدمی که بینش سیاسی دارد می‌بیند. اصلاً نمی‌شود آن را به کسی که بینش سیاسی ندارد، نشان داد.

«8»