آییننامه، آییننامهی خوبی است. منتها، این کارِ شما نیست. کار بسیج است؛ که اگر در آیهی « ولتکن منکم امّة » مِنْ را « مِنِ تبعیضیه » بگیریم، همان بعضند، که باید در همهی مراحلش امر به معروف کنند؛ حتی در مرحلهی سومش، که مرحلهی ید است. آنها مرحلهی یدند. منتها در آییننامه اضافه کردم: گروهی که مرحلهی سوم را انجام میدهند، موظّفند پشتیبانِ مرحلهی دومیها هم باشند. یعنی اگر کسی آمر و ناهی بود، سر و کارش به کلانتری نیفتد که به او اهانت کنند. یعنی این بسیجی برود با آن قوّهی ضبط قضایی یا ضابطیّت قضایی که قانون به او داده است، از آن شخص حمایت کند. بنابراین، سه مرحلهای را که وجود دارد، شما باید احیا کنید و عمده هم مرحلهی دوم است. اساس قضیه، مرحلهی دوم است. از همه مؤثّرتر، مرحله دوم است که میتواند همهی اوضاع و احوال را به کل منقلب کند. برای نکتهی آخری که میخواهم عرض کنم، وقت نیست. شما هم طوری هستید که وقتی آدم چشمش به جمالتان میافتد، دلش میخواهد صحبت کند. واقعاً شوق آفرینید. قضیهی امر به معروف هم که خودش فی نفسه شوقآفرین است، یک جهت دارد. اشاره به قسمتی از فرمایشات آقای « جنّتی » که فرمودند کجاها امر به معروف بکنیم، کجاها نکنیم. همین که خواندم؛ میفرماید « لتأمرنّ بالمعروف او لتنهّن عن المنکر او لیسلطن الله علیکم شرارکم .» یعنی چه ؟ یعنی امر به معروف و نهی از منکر، جهتش، جهت ضدّ سلطهی اشرار است. معنایش