بیانات سال 72


افراد هم نمی‌رود. من می‌گویم: « مردم باید این روحیه را پیدا کنند. مردم، همان‌طور که نماز را واجب می‌دانند، باید امر به معروف را هم واجب بدانند .» باید این به مردم حالی شود که « لتأمرنّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر او لیسلطنّ الله علیکم شرارکم .» همان‌طور که در جنگ متوجّه شدند که جنگ برایشان لازم است. شما، این کار را باید بکنید. اساس کار شما، احیای امر به معروف و نهی از منکر است؛ نه مباشرتاً سازماندهی امر به معروف و نهی از منکر. نکته‌ی سوم این است که در شرع مقدّس اسلام، امر به معروف همان‌طور که می‌دانید سه مرحله دارد. یک مرحله، مرحله‌ی قلبی است. این را بد نیست این‌جا بگوییم که، بعضی می‌گویند « امر قلبی که امر و نهی نیست .» این، اشکالِ رایج و واضحی است و به نظر ما، اشکال ناواردی است. وقتی که شما گناه را می‌بینید، در مرحله‌ی امر قلبی و نهی قلبی، از شما می‌خواهند که در قلبتان دائماً حدیث نفس کنید که « لاتفعل ! لاتفعل !» منتها شرایط اجازه نمی‌دهد که این « لاتفعل » از قلب شما به زبانتان برسد. این را می‌خواهند. یعنی می‌خواهند همان حالت علوّ و استعلایی که در آمر و ناهی وجود دارد، در قلب انسان هم باشد. وقتی که شما می‌بینید کسی معروفی را انجام نمی‌دهد، باید به او بگویید « اِفعَل ! اِفعَل ! اِفعَل !» در قلب هم، باید دائم این باشد و بجوشد. منتها وقتی این در انسان می‌جوشد؛ امّا شرایط نیست و نمی‌تواند بگوید، نمی‌گوید. اما این جوشش و تحوّل درونی و

«3»