بیانات سال 72


در منطقه‌ی علم، حضور ضعیفی خواهد داشت و در نهایت، مفقود خواهد شد. کمااین‌که دیدیم در بسیاری از جاهای دنیا، مفقود شد. در حالی‌که این تلقّی از رابطه‌ی علم و دین، اصلاً غلط است. دین، یک زمینه است؛ یک فضاست. اخلاق دینی یک محیط تنفّس است که اگر این محیط تنفّس وجود داشته باشد، هر موجود و پدیده‌ای، برحسب گنجایش، ظرفیتِ وجودی و اقتضای خودش، معنایِ درستِ خودش را خواهد داد. اگر این محیطِ تنفّس وجود نداشته باشد، نه علم، نه سیاست، نه کسب و کار، نه هیچ چیزی از پدیده‌های جمعی زندگی بشر، معنای خودش را نخواهد داد. این طور نیست که علم، قسیمِ دین باشد؛ دو چیز باشند در کنار یکدیگر که یا این باشد یا آن باشد. بلکه اصلاً نسبتِ اینها با وجود انسان، نسبتهای متفاوتی است. دین عبارت است از فضای مطلوب زندگی بشری که اگر بشر بخواهد زندگی مطلوب داشته باشد، باید در این فضا قرار گیرد. ساختن این فضا، طبعاً قوانین و مقرّراتی دارد که باید با رعایت آنها، آن فضابه وجود آید و ساخته شود. وقتی این فضا ساخته شد، در درون این فضا، عالِم به هر علم خاصی، سیاستمداری، پیشه‌وری، جاهلی، هرکسی، طوری زندگی خواهد کرد. لذاست که اینها کاملاً می‌توانند برهم منطبق شوند. یعنی یک متدیّنِ کامل و یک دانشمند کامل که دین او مؤثّر در علم او باشد و علم او متأثّر از دین او باشد، پدید آید. این، آن شکل درست است. و امروز شما ترتیبِ مقدّمات فراهم می‌کنید.

«2»