نکردید، مثل این است که نخوابیدهاید؛ مثل این است که غذا نخوردهاید. یعنی خلاف مقتضای جسم عمل کردهاید. اگر خدای متعال میخواست این بدن تحرّک نداشته باشد، آن را عضلانی نمیآفرید؛ آن را با این مفاصل نمیآفرید. این مفاصل برای این است که باید تحرّک ایجاد کند. انسانی که راه نرود، خم و راست نشود، تکان نخورد، در میدانهای سخت، بدن خودش را به کار نیندازد، جسم را معطّل گذاشته است. بنابراین، ورزش یکی از شؤون زندگی است. این، دیدِ عمومیِ بنده نسبت به ورزش است. یعنی نگاه اصلی و عمومی من به ورزش این است که همه باید ورزش کنند؛ بزرگ و کوچک، زن و مرد، پیر و جوان. امام بزرگوار ما وقتی که از دنیا رفتند، نزدیک نود سال سنّشان بود. بیماری قلبی هم داشتند. شما همهتان میدانید که ایشان تا قبل از همین ناخوشیشان که در بیمارستان خوابیدند، ورزش میکردند. البته ورزش امام، پیادهروی بود. پیرمردی در آن حد که نمیرود هالتر بزند. پیادهروی میکند. انسانی که بدن را درست میشناسد و طبیعت جسم و ورزش را میشناسد وبا اراده هم هست، مثل آن بزرگوار است که هر روز در سه نوبت، یک ساعت و نیم، راه میرفتند. یعنی سه تا نیم ساعت. البته این اواخر شاید یک سال آخر سه تا نیم ساعت، بتدریج تبدیل شده بود به سه تا یک ربع یا سه تا ده دقیقه. ایشان بیشتر از این قدرت نداشتند؛ اما ورزش میکردند. لذا، دید اصلی و کلی این