بیانات سال 72


کرد. « و انَّ الله اذا اراد شیئاً هیَّئا اسبابة .» این، خواست خدا بود. من و شما، حالا در مقابل چنین وضعی قرار داریم. این شوخی است !؟ این درست است که تا در یک گوشه، مختصر نابسامانی‌ای به عقیده و سلیقه کسی پیدا شود، ریش بجنباند و بنا کند اعتراض و اشکال کردن !؟ تا یک مشکل در اداره‌ای برایش پیدا شد، یا یک مأمور دولتی، چپ نگاهش کرد، یاوه بسراید که: حالا هم مثل زمان فلان است !؟ این ناشی از نفهمیدن آنچه که واقع شده است نیست !؟ این، ناشی از عدم معرفتِ نعمتِ خدا نیست !؟ یا خدای ناکرده، ناشی از انکار نعمت خداست ؟ « یعرفون نعمت‌الله ثم ینکرونها. ( ۵ )» این جفا نیست به این حرکتِ به این عظمت !؟ مگر وقتی حکومت درست شد، صحیح شد، موازین حکومت موازین کاملی شد؛ در سراسر این حکومت همه‌ی کارها درست خواهد بود !؟ از کجا چنین چیزی ثابت شده است !؟ در زمان امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام که مثال عدل و تقواست دیگر شما از امیرالمؤمنین که کسی را عادلتر و با تقواتر سراغ ندارید مگر حُکّامی که بر ولایات مسلّط بودند و خودِ امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام فرستاده بود، همه « ابوذر » و « سلمان » بودند !؟ خیر ! چهار نفر مثل ابوذر و سلمان و عمار و فلان داشت. مابقی، آدمهای عوضی بودند. تاریخ را بردارید نگاه کنید !

«9»