بیانات سال 72


« کشف المحجة، لثمرة المهجة » باشد که از کتابهای نفیس ابن‌طاووس است و برای پسرش نوشته است. به گمانم در آن کتاب دیدم. الان درست یادم نیست .) می‌گوید: « من از اخبار اهل بیت فهمیده‌ام که کسی از این بیت و از این خاندان خاندان بنی‌هاشم در این دورانِ غیبتْ به قدرت می‌رسد و تشکیل حکومت می‌دهد. من امیدوار بودم آن‌کس من باشم .» گویا آن بزرگوار، شرایطش را در خود جمع می‌دیده که طبعاً در کسی مثل ابن طاووس هم لابد جمع بوده است. ببینید علمای بزرگی که مشروطیت را امضا کردند ( مثل مرحوم « آخوند خراسانی »، مرحوم « آقاشیخ عبدالله مازندرانی »، مرحوم آقا « سید اسماعیل صدر » و دیگران ) حرفشان این بود که می‌گفتند « ما یک قدم، به آنچه که به حکومت اسلامی نزدیک است، نزدیکتر می‌شویم .» یعنی برای خاطر یک قدم، یک حکم اسلامی را، یک اصل را، در متمّم قانونِ اساسیِ دوران مشروطه گذاشتند. این چیزی بود که مرحوم « شیخ فضل الله نوری » و دیگران به نظرشان می‌رسید و واقعاً کار بسیار بزرگی کردند. حال شما این آرزوهای هزار ساله و امیدهای انباشته را، با آنچه که در یک برهه‌ی زمانی و در یک فرصت رحمانی و یک نفحه از نفحات ربوبی، به وسیله‌ی یک مردِ الهی به دست آمد، مقایسه کنید. اگر خدای متعال امام را برای زمان ما ذخیره نکرده بود، همه‌ی این شرایط باز هم منتهی به این قضیه نمی‌شد.

«7»