بیانات سال 72


ما از نزدیک، قضایا را شاهد بودیم. بنده به این معنا شهادت می‌دهم. خیلیها بودند: علما بودند، فضلا بودند، بزرگان بودند. ولی اگر شخص امام و آن استقامت، آن توکّل، آن امید به خدا، آن امید به مردم و خوشبینی به آحاد ملت که در شخص ایشان بود و در احدی غیر از امام ندیدیم نمی‌بود، این معنا حاصل نمی‌شد. بنده عمرم با علما و بزرگان و قشرهای مختلف روحانی گذشته است؛ امّا احدی را ندیده‌ام که این قدر به مردم خوشبین باشد و در مردم مایه‌ها و جوهر رشد سراغ داشته باشد. آن ایمانش به خدا بود و آن ایمانش به مردم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین ( ۴ )؛ آن توکّلش و آن شجاعت و نترسیدنش از مرگ و آن بی‌علاقگی‌اش به زخارف دنیا. اوّلِ پیروزی انقلاب، وقتی که آقازاده‌ی یکی از علمایِ معروفِ مبارز، چند صباح بازداشت شده بود و آن آقا خیلی متأثّر و ناراحت بود، در قم خدمت امام رفتیم. ایشان گفت: « اگر این احمد را بگیرند و بکشند [ حالا اینش یادم نیست ] من در باطن قلبم هم متأثّر نمی‌شوم !» امام چنین شخصیتی بود؛ در حالی که به فرزند خود بسیار علاقه داشت. اگر آن توکّل، آن بی‌اعتنایی به دنیا و آن شجاعت و قاطعیت نبود، اگر همه‌ی ما و همه‌ی کسانی که در این راه بودند جمع می‌شدند، این قضیه اتّفاق نمی‌افتاد، و ممکن بود چیز دیگری بشود. یعنی این نمی‌شد که شد. این یک فرصت الهی بود و خدای متعال اسباب را جمع آورد و حتّی کسی مثل امام را برای این کار انتخاب

«8»