بیانات سال 72


کلّی همه چیز از بیخ و بن کنده شد. چون بنای تقلید از اروپاییها و از « مصطفی کمال پاشا » و امثال اینها بود. « مصطفی کمال » چون با دین دشمنی کرده بود، آن احمق ما ( 3 ) هم آمد، با دین بنا کرد دشمنی کردن. یک بی‌عقل، از یک بی‌عقل دیگر، یک خائن، از یک خائن دیگر و یک مزدور، از یک مزدور دیگر درس می‌گرفت. آن دستگاه با دین، با ظاهر و باطنش، با تظاهرش، شخصی‌اش، اجتماعی‌اش، مخالف بود و مبارزه می‌کرد. دستگاههایی که به آنها نزدیک بود، هرچه نزدیکتر بود، باید با دین فاصله می‌داشت. طبعاً ارتش به آنها نزدیک بود؛ دستگاههای اداری نزدیک بود و لذا باید از دین فاصله می‌داشت. اما امروز چه ؟ امروز من عرض می‌کنم: هر کس، ادنی ارتباطی با دستگاه حکومت دارد، باید از لحاظ تدیّن، برجسته‌تر باشد. دیانت او، در اعمال او، مشهودتر باشد. باید بتدریج به طرفی برویم که کارمندان دولت، مثالِ تقوا و پرهیزگاری و ورع شوند. این گونه باید باشد و می‌شود. نگوییم: « نمی‌شود .» الان نگاه کنید: بعضی از این نهادهای انقلابی، مثل سپاه و جهاد و بعضی جاهای دیگر، کارمندانش کارمندان دولتند و از مردم معمولی، متدیّن‌ترند؛ پایبندترند؛ اهل نماز شبند. خیلی‌شان اهل توسّلند، اهل توجّهند، اهل فداکاری در راه خدایند. نظام اسلامی، باید این‌گونه باشد. دیانت را در محیط کار خودتان زنده کنید. من به ارتشیها هم این را گفتم؛ به ادارات هم این را عرض می‌کنم، به دانشگاهیها از دانشجو و استاد هم این را گفتم. محیط را محیط دینی کنید.

«17»