در جنگلی تبری پیدا شد و نهالهای جوان، دلشان از اضطراب بنا کرد به تپیدن و با هم پچپچ کردند که « این تبر به جنگل آمد و پدر ما در خواهد آمد .» درخت تناوری که تجربهاش از نهالها بیشتر بود، دید آنها خیلی ترسیدهاند و دلشان را از دست دادهاند. گفت: « نترسید. ناراحت نباشید. مادام که از خود شما تکّهای کنده نشود و به عنوان دستهی این تبر قرار نگیرد، از این تبر هیچ کاری برنمیآید. مواظب باشید تبر به وسیلهی شما دسته پیدا نکند .» از تبرِ بیدسته، چه کار میآید !؟ چه غلطی میتواند بکند ؟ ما هستیم که تبر را ممکن است تبر کنیم. مواظب باشید با کارمان، با حرفمان، با فکر غلطمان، با منش نامناسبمان، با دوریمان از آرمانهای انقلاب، با گرایشمان به پایههای غلط و متزلزل نظامهای ضدّ دینی و غیر دینی، تبر دشمن را تبر نکنیم. آنوقت، دشمن هیچ غلطی نمیتواند بکند. نمیخواستم این قدر صحبت طولانی شود؛ اما دیدار شما و دلهای مهربان و گیرا و آمادهتان، مرا تشویق کرد قدری بیش از آنچه که مایل بودم، صحبت کنم. امیدواریم خداوند همهی شما را موفّق و محفوظ بدارد و هدایت کند. گامهای شما را استوار و از خطا و اشتباه محفوظ و مصون بدارد. نیّتهای همهی ما را خالص کند و ما را جزو خدمتگزاران واقعی جمهوری اسلامی قرار دهد.