و پنجره، با اینکه به نظر شما بردنش محال است، خواهد رفت و آنجا نصب خواهد شد !» میگفت: « بالاخره ترتیبی دادیم و در و پنجرهای را که عرض آن مثلاً ده متر بود، از لای این کوچههای تنگ و از معبرهایی که عرضش سه متر است و طبیعتاً نباید عبور کند، بردیم .» وقتی انسان بخواهد، میتواند. بیش از این هم میتواند بشود. همهی شگفتیهای دانش امروز، مؤیّد همین نکته است. هنر بشر عبارت است از ابتکار. ابتکار یعنی چه ؟ یعنی بنبست گشایی. نگوییم « این کار را نمیشود کرد؛ این وضع را نمیشود عوض کرد .» مثلاً ما در آموزش و پرورش هستیم یا در فلان بخش دیگر. میگوییم مشکلی وجود دارد که قابل درست شدن نیست. خیر ! همهی مشکلات قابل حل شدن است. نگوییم که « قابل حل شدن است؛ امّا با فلان قدر بودجه و امکانات .» خیر ! با فلان قدر بودجه و امکانات که مشکل نیست ! میگوییم « مشکل » قابل حلّ است. اگر گفتیم این قدر بودجه و امکانات باشد که دیگر مشکل نیست. با نبودن امکانات قابل حل است. امّا متأسفانه به فکر و ذهن خیلی از مردم چنین رفته است که نمیشود. حالا امشب، مرتّب شعر ترکی یادمان میآید. البته شعر را به لهجهی زنجانی گفته که تبریزیها آن لهجه را خیلی نمیپسندند. مرحوم « هیدجی » میگوید: « اولماز اوله گول تیکان تیکان گول گرایسترین آغلا، استیرن گل .» اصلاً هیچ تغییر نمیشود داد. « اوتیکان دی، اوده گلولهیاولماز اولا گول تیکان، تیکان، گول .» یک ترجیعبند