حماقت است. یک وسیلهی به این کارایی و پرارزشی را انسان از محیط کار بیرون کند !؟ در رابطهی بین آمر و مأمور، در رابطهی بین مأمور و مردم، در رابطهی بین مأمور و کار، در رابطهی بین مأمور و محیط کار، در همهجا، این اعتقاد به غیب و این ایمان معنوی، کارایی دارد و معجزنماست. این را در خودتان تقویت کنید. کارمندان دستگاههای دولتی، باید ایمانشان از مردم عادّی بیشتر باشد. در دوران طاغوت البته این « دوران طاغوت » که عرض میکنم، مال همهی دورانهای گذشته نیست. در برخی از دورانهای قبل از پهلوی، در بعضی جاها، خلاف اینکه عرض میکنم بوده است بخصوص در دوران حاکمیت منحوس پهلوی، یک چیز باور عمومی شده بود و آن اینکه بعضی از محیطها، با دین سازگار نیست. کسانی که در این محیطها هستند، لزومی ندارد که خیلی دیندار باشند؛ یا نمیشود دیندار باشند. یکی از آنها، ادارات دولتی است. از نظر مردم، اداری یعنی یک آدم بیدین ! هر فردی میتواند متدیّن باشد. قاعدهاش، متدیّن بودن است؛ اما اداری، نه. یکی محیط ادارات است یکی هم محیط دانشگاهها ! جوان مذهبیِ متدیّنِ متعبّد، وقتی وارد دانشگاه میشد، به خودش تلقین میکرد که اینجا دیگر انسان از دین و قیود دینی و اینها، باید خودش را آزاد نگهدارد. یا آزاد است، یا باید آزاد باشد، یا نمیشود از قیود دینی آزاد نبود و نباید مقیّد به دین بود ! لذا وقتی آن زمانها در یک دانشگاه، مسجدی درست شد، همه تعجّب میکردند: