بیانات سال 72


رفته است. هشتاد و هشت مرتبه کلمه‌ى شیطان و مشتّقات شیطان و هشتاد و هشت مرتبه کلمه‌ى ملائکه و مشتّقات این ریشه و این کلمه به‌کار رفته است. این، یکى از لطافتهاى قرآنى است. درست توجّه کنید تا مقصود سخن را از این مقدّمه‌اى که عرض مى‌کنم به‌دست آورید. در قرآن، دفعات به‌کار رفتن کلمه‌ى شیطان از تعداد کلمه « نبى » که در قرآن به‌کار رفته است بیشتر است. سؤال این است که علّت اصرار بر تکرار کلمه‌ى شیطان در قرآن چیست !؟ چرا این‌قدر خداى متعال راجع به مخالفت با شیطان و تبعیّت نکردن از او در قرآن سخن مى‌گوید و آن را تکرار مى‌کند !؟ این آن نکته‌اى است که باید هر خواننده‌ى قرآن در آن تدبّر کند. این‌که به ما گفته‌اند در قرآن تدبّر کنید، براى پیدا کردن همین نکات ظریف و دقیق است؛ چون قرآن براى ما کتاب زندگى است؛ کتاب حکومت است؛ کتاب سیاست است؛ کتاب عرفان است. همه چیز در قرآن هست. علّت این‌که ماجراى شیطان در قرآن تکرار شده، یک مسأله‌ى دقیقِ روانى براى بشر است و آن مسأله این است که انسان در مسیر زندگىِ خود با دشمن مواجه است. مگر این‌که راه نروید و حرکت و زندگى نکنید؛ والّا کسى که زنده است در راه حرکت و تلاش خود دشمنانى دارد. انسان هرگز بدون دشمن نیست. قرآن مى‌خواهد جامعه‌ى اسلامى را همواره در یاد اصلى‌ترین دشمنِ او که شیطان است نگه بدارد. یعنى زن و مرد و هر فرد

«4»