بهعکس آنچه که در قرآن هست که « با دشمن اشدّاء باشید و با خویش رحماء »، او با خویش اشدّاء بود و با دشمن رحماء ! با « مصطفی کمال » خوب بود، رفیق بود، ارادتمند بود ! آن همه در ایران شخصیتهای با شعور، با فرهنگ، عالم، دانشمند و متفکّر وجود داشت. کی به آنها اعتنا داشت ؟! در رژیم گذشته با طبقهی ادبا و اهل فرهنگ ما کاری کرده بودند؛ به قدری آنها را کوچک کرده بودند که یکی از ادبا و اساتید معروف و نامآور این کشور که اگر الان از او اسم بیاورم، شاید ده نفر از این جمعیت نباشند که او را نشناسند در مراسمی که شاه از مقابلش عبور میکرده؛ به پای شاه افتاده بود و کفش شاه را بوسیده بود ! بعداً شاگردانش گفته بودند: « استاد ! آخر شما با این عظمت، با این مقام، میاُفتی به پای یک آدمِ بیسوادِ نادان ؟ مگر شاه کیست ؟!» عالِم کسی است که برای علم خودش احترام قائل است. ممکن است خیلی از کسانی که چیزهایی را در دنیا دارند برای آن داشتهی خودشان، احترامی قائل نباشند؛ اما خاصیت انسان عالِم و با معرفت این است که برای علم و معرفت خودش احترام قائل است. به آنجا میرود که به علم او، به دانش او و به معرفت او احترام بگذارند و قدرش را بشناسند. به آن آقا گفتند: « آقا؛ شما با این علمت، با این معرفتت، افتادی روی پای این مردک که چی ؟!» در جواب گفته بود: « هیبت سلطانی مرا گرفت !» خیلی هم با لفظ قلم و الفاظ حرف میزد.