ملت ما ملتی است که به بزرگان معمّرینش، احترام میگذارد. این، سنّت ما از قدیم است و جزو اصول اسلامی هم هست که « وقروا کبارکم .» در خانه، پدربزرگ یا مادر بزرگ مثل شمعی است که همه پروانهوار دورش را میگیرند. غربیها، چندان اعتنایی به پدربزرگ و مادربزرگ ندارند. نسلی را که به قول آنها « به گذشته نگاه میکند »، داخل آدم نمیدانند. ولو مختصر احترام و مراعاتی هم بکنند؛ اما او را به حساب نمیآورند. در حالیکه ما، به حساب میآوریم. بتدریج، با یک فرهنگِ تحمیلیِ زورکی، این کارها را کردند؛ منتها زورکی از نوع جدید ! یک وقت است که اسلحه بالای سر یکی میگیرند و میگویند: « آقا؛ این کار را بکن .» یک وقت است که نه؛ چنان با وسایل ارتباط جمعی در سطح جامعه، یک تعبیر، یا یک مفهوم را تکرار میکنند که این مفهوم در ذهنهای انسانها جا میگیرد و آنها چه بخواهند و چه نخواهند، در ذهن و زبان و عملشان منعکس میشود. در طول این پنجاه سال، این کار را با ما کردند. آن اوّلی ( 1 ) که سوادی نداشت، در کی نداشت، معرفتی نداشت. نه قدر شعر را میدانست، نه قدر هنر را میدانست، نه قدر خطّ خوش را میدانست، نه قدر سنّتها را میدانست. یک سربازِ هیچ نفهم بود. فقط قلدریاش خوب بود. آدم قلدری بود. برای آنجاهایی که قلدری لازم بود، خوب بود. همین ! منتها آن قلدری را با دشمن که به کار نمیبرد؛ با خودیها بهکار میبرد؛ با داخل بهکار میبرد !