همه، از یک مصراع « شهریارِ » بزرگ سخن و زبان گویای خود شما وام بگیرم و به شما مردم تبریز و آذربایجان عرض کنم: « سلام اولسون شوکتیزه، ایلیزه .» انشاءالله که از همه جهتْ مشمولِ رحمت و فضل الهی باشید و توفیقات الهی، شامل حال شما در همهی میدانها باشد. از این شعرهایی هم که شاعر عزیزمان، اینجا انشا کردند، باید تشکّر کنم. شعرها بسیار خوب بود. مخصوصاً آن قصیدهی فارسی، بسیار برجسته و سطح بالا و پرمضمون و از لحاظ لفظ و معنا، خیلی خوب بود. البته آن غزل ترکی هم، همینطور. منتها قصیدهی فارسی، سطحش بالاتر و برجستهتر بود و من خیلی دوست میدارم که شعر خوب را تحسین و آن را مزمزه کنم و از آن لذّت ببرم. ولی افسوس که این شعر را ایشان کاری کردند که بنده خیلی نمیتوانم تحسین کنم. عیب شعر نیز همین است که دربارهی بنده است، و الّا جا داشت که بنده خیلی بیش از این، این شعر را تحسین کنم. بنده از این فرصت استفاده کرده و نکتهای را عرض کنم: کشور ما، نه فقط در گذشتهی هزار و چند صد ساله، بلکه در گذشتههای نزدیک هم، از لحاظ فرهنگی یک کشور برجسته بوده است. فرق است بین علم و فنآوری و تبعات آن، و فرهنگ. این دو، دو مقوله است. اگر چه خود علم هم جزو شاخههای فرهنگ است؛ اما فرهنگ به معنای خاص که عبارت باشد از ذهنیّات و اندیشهها و ایمانها و باورها و سنّتها و آداب و ذخیرههای فکری و