همّتشان صرف خدمات به مردم است. این، آن خواسته اصلی است و شما آقایان، این نکته را باید یک لحظه از نظر دور ندارید که هدف، خدمت کردن است.
البته « خدمت »، تعابیر مختلفی دارد. هر کس ممکن است چیزی را خدمت بداند. ما دیدگاهی داریم، فکری داریم، مکتبی داریم، که اساس این نظام، بر آن بنا شده است و آن، مکتب اسلام است. آن تفکّر الهی است. تفکّر توحیدی است. همان فکری است که این تودههای عظیم ملت، به خاطر آن حاضر شدند جوانانشان را در راه خدا بدهند و از همه چیز خودشان بگذرند و پشت سرشان را نگاه نکنند. خدمت، یعنی آنکه در اینراه حرکت کنیم، که این راه، خودش متضمّن خدمت به مردم است. این، آن مسأله اصلی است که ما در هر لحظه باید به یادش باشیم.
البته شما معتقد به این معنا هستید؛ عامل به این معنا هستید؛ سالک این راه هستید. منتها انسان فراموشکار است. اینکه ما عرض میکنیم، برای خاطر این است که انسان به « تذکّر » و توجه دائم احتیاج دارد. البته، همه محتاجند. ما بزرگانی از اهل سلوک و اهل اخلاق - سلوک اخلاقی - را میشناسیم که به کسانی میگفتند: « بنشین مرا نصیحت کن !» برای خاطر اینکه انسان به نصیحت احتیاج دارد؛ به تذکّر احتیاج دارد. شما دائم باید خودتان را متذکّر نگهدارید. ترتیبی بدهید که متذکّر بمانید. به روایات اخلاقی مراجعه کنید. به کتب اخلاقی