بیانات سال 72


دستگاه عظیمش، نشسته بود و مرجع تقلید بود. در قمِ آن روز، مرحوم میرزای قمی نشسته بود، با آن عظمت. در کاشان آن روز، مرحوم میرزا مهدی نراقی و بعدش ملّا احمد نراقی، پسرش، نشسته بودند، با آن عظمت. در مشهد که می‌رفتیم، میرزا مهدی شهید نشسته بود، با آن عظمت. در اصفهان که می‌رفتید، مرحوم حجةالاسلام نشسته بود که شاگردان ایشان هر کدام یک مرجع تقلید بودند که دنیایی را می‌توانستند سیراب کنند. نمی‌شود گفت که در آن زمان، نمی‌شد یک نفر باشد ؟ چرا ! این‌طور نبود که نشود یک نفر مرجع تقلید باشد. اما اقتضای زمانه آن‌گونه بود. ارتباطات آسان نبود و هر جا مرجعی بود. می‌خواهیم بگوییم: اینها ضرورت نیست؛ اقتضای زمانه است. شما زمان شیخ مفید را نگاه کنید: « اجوبة المسائل الساقانیّة .» از « ساقان » که نمی‌دانیم در کجای خراسان است، نامه می‌نوشتند و جواب سؤال می‌خواستند. وقتی اینْ در زمان شیخ مفید ممکن است، در زمان سید مهدی بحرالعلوم که بیشتر ممکن است از نجف بپرسند. اما چنین کاری نشده بود. علما در هر جایی و در هر شهری، مرجع تقلید بودند. یک روز هم نوبت به « شیخ انصاری » و « میرزای شیرازی » رسید و همه نشستند در خانه‌هایشان و گفتند: « مرجع یکی است .» پس، اقتضای زمانه‌ی آن‌وقت، این بود. یعنی اقتضائات زمانه در حوزه‌ها تأثیر داشته است. این‌طور نبوده است که حوزه‌ها، از اوّل تا آخر بر یک قرار بماند.

«11»