بیانات سال 72


حالا می‌رسیم به حرف اصلی ! ما، در دوران انزوا، در طول قرنهای متمادی، یک حوزه‌ی علمیه‌ی بزرگِ کهنِ ریشه‌دارِ اصیل داشتیم و حالا شده است دوران حضور. ما باید با این حوزه چه‌کار کنیم ؟ یک جواب این است که « آن حوزه، دیگر به درد این دوران نمی‌خورد .» این جواب، البته جواب غلطی است. این، بنای مرتفعی است که سالیان متمادی به دست معمارهای بسیار حسابی، خشت‌خشت چیده شده و با زیبایی بالا آمده و اتّفاقاً حالا وقت استفاده از آن است. پس، این حرف غلطی است. جوابِ دیگر این است که « ره چنان رو که رهروان رفتند .» هزار سال حوزه این‌گونه اداره شده است. حالا شما می‌گویی چگونه باید اداره شود !؟» این هم غلط است. به خاطر این‌که حتّی در دوران انزوا هم که شما نگاه کنید، وضع حوزه طبق تحوّلات گوناگون و درخواستهایِ مختلفِ زمانه، تغییر پیدا می‌کرده است. روزگاری، به خاطر این‌که ارتباطاتْ ارتباطاتِ ضعیفی بود، رفت و آمدها کم بود و در هر شهری یک مرجع تقلید بود. شما کاشان می‌رفتید، یک مرجع تقلید داشت. قم می‌رفتید، یک مرجع تقلید داشت. تبریز می‌رفتید، یک مرجع تقلید داشت. اصفهان می‌رفتید، یک مرجع تقلید داشت. بلکه به بعضی از دهات هم که می‌رفتید، یک مرجع تقلید نشسته بود. این‌گونه بود دیگر ! شاگردان مرحوم آقای بهبهانی ( ۱ ) رضوان‌الله‌تعالی‌علیه؛ مرحوم بحرالعلوم و شیخ جعفر و صاحب ریاض ( ۲ ) و دیگران در نجف نشسته بودند. در کرمانشاهِ آن روز، مرحوم آقا محمّدعلی ( ۳ ) با آن

«10»