کارخانهها توقّع دارند؛ کارمندان در ادارات توقّع دارند. همه، برای اینکه خوب کار کنند، احتیاج به هدایت معنوی دارند؛ احتیاج به نیروی فکری دارند؛ احتیاج به نصیحتگر دارند. هر کدامِ اینها، روحانیون مناسب این کار را میطلبد. علاوهی بر اینها، در سطح جهان، دانشمندانِ دنیا استفسار میکنند؛ سیاسیّون دنیا، سؤال میکنند؛ جوانان دنیا، با احساسات گوناگون مسلمانشان یک طور، غیرمسلمانشان یک طور سؤال میکنند. بعضی سؤالها امتحانی است، بعضی سؤالها استرشادی است، بعضی سؤالها برای تفاهم است، بعضی حیله است. هر کدام، یک جواب لازم دارد. هر کدام، مردی لازم دارد؛ مردانی لازم دارد. اینها را چه کسی باید تربیت کند ؟ چه کسی باید خلق کند ؟ چگونه اینها را درست کنیم. اینها تغییراتی است که اگر کسانی بخواهند فکر کنند، باید دربارهی اینها فکر کنند. پس، حوزهی دوران حضور، اقتضائاتی دارد که لزوماً و صددرصد با اقتضائات حوزهی دوران انزوا منطبق نیست. این اقتضائات را چه کسی باید درک کند و چه کسی باید پاسخ دهد ؟ این چیزی است که فضلا، متفکّرین، بزرگان، طلّاب جوان، فضلای جوان با احساسات پرشور و حکما و عقلای قوم، هر کدام به نحوی باید سهم خودشان را در ارتباط با آن پیدا کنند و به آن پاسخ دهند.