مدرّس آمده و حرفی را مطرح کرده؛ یا کس دیگری آمده و سؤالی مطرح کرده است یا شبههای را دست به دست گرداندهاند. حالا این جوان، مضطرب است. تا وقتی که این شبهه در دلش کارگر شود و او را معتقد کند، خیلی فاصله دارد. اینطور نیست که تا چیزی گفتند، باور کند. او، منتظر شماست؛ ببیند چه میگویید ؟ منتظر روحانی است. منتظر مدّعیِ تعلیمِ دین است. میخواهد ببیند او چه میگوید ؟ به نماز جمعه میآید؛ میبیند ما سراغ یک مطلب خیلی بیگانه از این حرف رفتهایم. ولو مطلب قویای هم باشد؛ پاسخگوی او نیست. پس، مطلب باید قوی، مستند، منطقی، قانعکننده و متناسب با سؤال و استفهام و استفسار روحی و فکری او باشد. یعنی متناسب با نیاز. این میشود آن مطلبِ درست و قوی. این، یک بُعد نماز جمعه است. بُعدِ دیگرش هم این است که نماز جمعه باید به طور طبیعی شیرین باشد. من و شما هم اگر دیدیم کسی شیرین حرف نمیزند، پای صحبتش نمینشینیم. شیرین حرف زدن را، باید آموخت. بعضی طبیعتاً اینگونهاند. بعضی که اینگونه نیستند، باید برای یاد گرفتن این قضیه، سعی کنند. یکی از راههای شیرین واقع شدن نماز جمعه، کوتاه بودن خطابههاست. ما یک وقت این را توصیه کردیم. اما از اطراف کشور خبر میرسد که متأسفانه به این توصیه، خیلیها عمل نکردهاند. ما گفتیم: « دو خطبهی نماز جمعه، روی هم چهل دقیقه بیشتر نشود .» اگر روزی، بحث دینیتان مبحثی بود که اجباراً نیم ساعت شد، دومی را