کینهورزی دائم. با اینکه دو قدرت بزرگ بالای سرشان بود و هر دو قدرت میخواستند از اینها سود ببرند و آنها را زیر فشار قرار میدادند، در جزیرةالعرب، وحدت کلمه نبود. عدّهای مشرک بودند، عدّهای یهودی بودند، عدّهای نصرانی بودند و همهی اینها در حال اختلاف و نزاع: یهودیشان با مشرکشان؛ مشرکشان با یهودیشان؛ همه با نصرانیشان. و باز در میان خود مشرکین هم، اختلافات فراوان قبیلهای و حتّی کوچکتر از قبیلهای، دائم برقرار بود. یعنی، احزاب مختلف و گروههای گوناگون، بهطور دائم در حال جنگ و جدل بودند. پس، دنیای اطراف جزیرةالعرب و مَهبط وحی را وقتی شما نگاه کنید، میبینید که قبل از پیروزی اسلام و پدید آمدن حکومت اسلامی در زمان نبیّاکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، در همه طرف جنگ و خونریزی و اختلاف بود؛ تا اینکه اسلام پدید آمد. البته، اسلام توانست در آغاز کار، به نور خود دلهای عدّهای را منوّر کند و بتدریج، این دایره گسترش پیدا کرد. لکن نکتهی عرض من اینجاست که وقتی اسلام بهوجود آمد، آن گروههایی که همه به طور دائم، با هم در حال جنگ و جدال و خونریزی بودند، در یک چیز متّفق شدند و آن، حمله کردن به اسلام بود ! این، پدیدهی عجیبی نیست ؟ این پدیده، برای ما آشنا نیست ؟ این پدیده برای ما عبرتآموز نیست ؟ ایران با اسلام جنگید، روم با اسلام جنگید، یهودیان با اسلام جنگیدند، نصارا با اسلام جنگیدند، قریشیان با اسلام