است ؟! شما به مرزهای بین المللی نگاه کنید ! میبیند مرزهای بین المللی، همانی است که بوده. این، کم چیزی است مگر ؟! آنوقت یک کشور، برای این جنگ ارتش جدیدی هم تشکیل بدهد. یعنی ما غیر از یک ارتش مرتّب، منظّم و مجهّز، یک ارتش جدید تشکیل دادیم که عبارت بود از « سپاه » و وارد این میدان شد. و بعد، نیروهای مردمی به تعداد بیشمار آمدند و قدم به میدان جنگ گذاشتند و بعضاً به سرداران برجستهای تبدیل شدند. اینها چیز کمی نیست ! وقتی به اطراف این قضیه نگاه میکنیم، میبینیم واقعاً یک چیز فوقالعاده است. ما قدردانیِ درستی نمیکنیم. من نگاه میکنم، میبینم « سرود مارسیزِ » معروف فرانسویها به گمانم یادگار جنگ فرانسه با ایتالیاست؛ چون مال « مارسی » در جنوب فرانسه است. همین « بناپارت » هم که بعدها امپراتور فرانسه شد، یک افسر است. البته، این مندرج در تاریخ نیست. من « دزیره » داستان معروف فرانسوی را که خواندم، دیدم این معنا در آنجا هست و قاعدتاً درست هم هست. وقتی که سربازان فرانسوی در جنگ پیروز شده بودند و بر میگشتند، در مارسی این سرود را میخواندند. این سرود، به عنوان سرود آزادیخواهی در سراسر دنیا، سرود ملی فرانسه شد و ظاهراً هنوز هم سرود ملی فرانسه « مارسیز » است. در تبریز، در سالهای 1337، 38 و 39 قمری؛ یعنی سالهای قیام « شیخ محمّد خیابانی » این را « کسروی »