وقت است که اصلاً بحثِ انتخاب نیست. بیهوش افتادهایم؛ یکی هم میآید آستین ما را بالا میزند و آمپولی را که نمیدانیم چیست، به ما تزریق میکند. حال آیا این لازم بود ؟ لازم نبود ؟ به اندازه بود ؟ کم بود ؟ زیاد بود ؟ مضر بود ؟ مخدّر بود ؟ مسموم بود ؟... اینها را انسان باید توجّه کند. آن زمان، هرچه به ما تزریق کردند مسموم و مخدّر و نامناسب بود. تا اواخر دوران پهلوی، همینطور چیزهایی را به این ملت تزریق کردند. این فایدهای ندارد. این نوع اخذ فرهنگِ بیگانه که تکمیل فرهنگ نیست ! این غرق شدن و معمول و مفعول فرهنگ بیگانه قرار گرفتن است. این ارزشی ندارد. اگر انسان برود با اختیار خودش انتخاب کند، بحثِ دیگری است. امروز در فرهنگ غرب، انصافاً عناصری وجود دارد که برای ما حیاتی است. ما باید آنها را یاد بگیریم. چیزهای خوب، زیاد دارند. اگر این چیزهای خوب نبود، غرب با این همه فسادی که دارد به اینجا نمیرسید ! غرب با این فسادهایی که دارد، باید اصلاً مضمحل میشد و مثل دود به هوا میرفت. امّا علت اینکه دود نشدند و به هوا نرفتند چیست ؟ چند عنصرِ واقعاً حسابی در کار اینها بوده است: از جمله اینکه، آدمهای منظّمی هستند؛ آدمهای پر کاری هستند و در تلاشهایشان خستگی ناپذیرند. اینها عناصر مثبت و مطلوب فرهنگ آنهاست. اینها را البته باید گرفت و استفاده کرد. مطالبی که ما عرض کردیم، توضیح واضحات است. خداوند شما را موفّق و تأیید کند. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته