بیانات سال 72


پس آن عیب اساسی که ما در دوران پهلوی و دوران قاجار بخصوص اواخر قاجار دچار آن شدیم و این‌طور خشک و پوک و بی‌بروز شدیم، چه بود ؟ این عیب اساسی را واقعاً باید پیدا کرد. به نظر می‌آید دلیلش همین است که ما مکرّر به زبان می‌آوریم. یعنی مسأله‌ی تهاجم فرهنگی. ما شبیخون زده شدیم. یعنی از غفلت ما و غفلت سردمداران و فرمانروایان این کشور استفاده شد و عدّه‌ای با یک فرهنگ تازه و با نیروی جدیدی که بر اثر رنسانس، دنیا را به‌جوش آورده بودند و خودشان در آن جوش و خروش بودند، بر سرِ ما ریختند و ما خواب بودیم. « اوّلین دشمنی که بر ایشان تاخت، خواب بود .» خواب بر سر ما تاخته بود. از خواب ما استفاده کردند، آمدند، وارد شدند، بساط ما را به هم ریختند، اصالتهای ما را مخفی نمودند و خیلی از چیزها را گِل‌اندود کردند. مثل این بود که یک عدّه آدمِ نادانِ ناشی، وارد یک ساختمان هنری شوند، در و دیوارها را بکَنند، پرده‌ها را خراب کنند، عکسها را مشوّه کنند و مجسمه‌ها را مخدوش کنند. چنین کاری انجام دادند و این یک ترتیب جدید و نو بود. اما ترتیب آنها بود؛ ترتیب ما نبود. ما می‌دانیم که وقتی یک عدّه فاتح وارد یک کشور می‌شوند، ترتیب خودشان را در آن‌جا برقرار می‌کنند؛ اما ظرافت قضیه این‌جاست که ترتیب خود را برای یک عدّه از شهروندان درجه‌ی دو می‌توانند برقرار کنند، نه آن‌چنان که برای خودشان در

«3»