بیانات سال 72


اگر اوّلِ انقلاب، این امر مُحالی که حالا می‌خواهم عرض کنم، تحقّق پیدا می‌کرد، امروز وضع ما بعد از پانزده سال، یقیناً وضع بسیار خوبی بود. آن مُحال این است که در آغاز یک انقلاب، کسانی که دست‌اندرکار اداره‌ی کشورند، آمادگی لازم و برنامه‌ریزی کافی و پیش بینیِ به اندازه را ندارند. چنین چیزی، در انقلاب امکان ندارد و امکان نداشت و نشد. لکن اگر ما آن‌وقت این را داشتیم، اوّل کاری که می‌کردیم این بود باید این کار را می‌کردیم که می‌آمدیم از آن جوش و شور انقلابی استفاده می‌کردیم. معارف اسلامی را در یک فضای صحیح، به صورت ترجمه‌ی معنوی نه ترجمه‌ی زبانی ارائه می‌کردیم؛ آن‌چنان که یک انسان متنفّس در این فضا، بتواند آن را تنفّس و استنشاق کند. آن‌وقت هنرمند، هنرش از اسلام می‌جوشید. دیگر لازم نبود شما بگویید « این را بساز، این را بگو، یا آن‌جایش را حذف کن .» و فضا فضای اسلامی می‌شد. امّا این نشد. اوایل انقلاب، از هنرمندان تربیت شده‌ی آن دستگاه، یک عدّه قهر کردند؛ یک عدّه رفتند؛ یک عدّه، از ترس مخفی شدند و بعد هم کم‌کم با ظواهری از حال و هوای هنری و ادبیاتی برگشتند. لذاست که الان وقتی شما به فضای فرهنگی کشور نگاه می‌کنید، چیزی که بتوان آن را یک جریان اصیل اسلامی در زمینه‌ی ادبیات و هنر دانست، پیدا نمی‌کنید. البته در گوشه و کنار، چیزهایی هست. شما از حوزه‌ی هنری، « دفتر ادبیات و هنر

«6»