نتایجی برسد؛ خیلی از اوقات هم به نتیجه نمیرسد. بهخلاف آن کاری که از روی ایمان و اخلاص، برای خدا، انجام میدهید؛ که « من کان لله کانالله له ( ۳ )». هر کس برای خدا باشد، قدرت الهی در خدمت او قرار میگیرد و به او کمک میکند. قضیه سفارت از این قبیل بود و آن رابطه را قطع کرد. بعد از آن، تا امروز که پانزده سال از پیروزی انقلاب و چهارده سال از قضیه لانه جاسوسی میگذرد، هنوز که هنوز است، آمریکاییها تلاششان این است که همان رشته باریکی را که با حادثه تسخیر لانه جاسوسی قطع شد، دوباره برقرار کنند. هنوز آن تلاش را میکنند. چرا ؟ برای اینکه از همان رشته باریک، طرف قدرتمند برای تحمیل خواستهای خود با طرف ضعیف استفاده میکند. اظهارات آمریکاییها را ببینید ! امروز و دیروز، رئیس جمهور دمکرات و رئیس جمهور آن طرفی ( ۴ ) و رجال گوناگون آمریکا، همه این حرف را میزنند که عرض میکنم. هیچ کدام نمیگویند: « ما میخواهیم با ایران رابطه برقرار کنیم .» نه ! صحبت رابطه که میشود، بنا میکنند شرط و شروط گذاشتن؛ که اگر چنین بشود، اگر چنان بشود ! بنده یک وقت گفتم که بین حرف ما و حرف آمریکاییها، از زمین تا آسمان فاصله است. ما میگوییم: « شکل اینها را نمیخواهیم ببینیم. رابطه با اینها را - تا آخر نمیخواهیم داشته باشیم .» آنها میگویند: « اگر میخواهید با ما رابطه داشته باشید، باید این کار را بکنید؛ آن کار را بکنید !» اصلاً چه نسبتی بین این دو حرف