اینطور ساختند. یک چیز بیگانه؛ چرا ؟ هدف بسیار روشن بود. برنامه بسیار زیرکانهای بود. برای اینکه اگر دین در دانشگاه نباشد، آن کسانی که در این فضا پرورش پیدا میکنند، در آینده همان سردمداران و سررشتهداران زندگی هستند، که بیدین شدهاند و به سهولت جامعه را به سمت بیدینی خواهند کشاند ! این، هدفی بود که دنبال شد و انصافاً هم، تا مدّتی و در برهه طولانیای از زمان، موفّق شدند. محیط دانشگاه را محیط بیگانه از دین کردند.
البته نمیتوانستند دانشگاه را از انسانهای متدیّن، به کلّی خالی کنند. این روشن است. بالأخره جوانان این مملکت، بچههای خانوادههای متدیّن بودند و به دانشگاه میآمدند. عدّهای، البته، از دین خارج، یا به آن بیاعتنا یا سرد میشدند. اما عدّهای هم متدین میماندند. همان زمان هم داشتیم. پس، معنایش این نیست که در دانشگاه، آدم متدیّن نبود. بلکه معنایش این است که در دانشگاه، آن آدم متدیّن، غریب بود. همان دختر متدیّنی که میخواست دین و حجاب خود را نگهدارد، در دانشگاه کشور اسلامی و مسلمان - کشور ایران - در آن زمان، غریب بود. پسر دانشجوی متدیّن هم غریب بود. استاد متدیّن هم غریب بود. روال عمومی دانشگاه، هیچگونه کمکی به او نمیکرد. بلکه در موارد بسیاری، معارضه و اصطکاک هم با او درست میکرد. اما اگر دانشجو یا استاد، بیدین و لاابالی بود، روال عمومی دانشگاه با او هیچگونه اصطکاکی نداشت. به او میدان داده میشد.