چطور میشود کسی خود را شیعهی علی بن ابی طالب بداند ؟ آن بزرگوار، همهی عمرش را به عبادت خدا گذراند. از اوّلی که در وجود آن بزرگوارْ بهوسیلهی پیغمبر اکرم نقطهی نوری از هدایت الهی به وجود آمد، تا لحظهای که با شمشیر دشمنان خدا به لقاءاللَّه شتافت، یکجا شما آن بزرگوار را پیدا کنید که از عبادت و توجّه به خدا و رابطه گرفتن با خدا غفلت کرده باشد ! چه در شادی، چه در عزا، چه در جنگ و چه در صلح. در شب به نوعی، در روز به نوعی، در مسجد به نوعی، در میدان جنگ به نوعی، در مسند حکومت به نوعی، در جایگاه قضاوت و داوری به نوعی. دائم در حال ارتباط با خدا و تعبّد پیش پروردگار و کار برای او. این، امیرالمؤمنین است. حالا کسی بخواهد ادّعا کند که « او امام من است »، در حالی که به کمترین چیزی که در زندگی میپردازد رابطهی قلبیاش با خداست، آیا واقعاً او امام چنین آدمی است !؟ میشود قبول کرد !؟ او در تمام آنات قدرت و حکومت و سلطهای که خدای متعال در اختیارش گذاشت، به فکر ضعیفترین افراد جامعه بود. هم خودش به فکر بود، هم کسانی را که به جاهای مختلف به عنوان حکومت و استانداری و سفارت و غیره میفرستاد، سفارش میکرد. ایشان به مالک اشتر میفرماید: « بگرد، کسانی را پیدا کن که معمولاً چشم کسی مثل تو به آنها نمیافتد !» بعضی هستند که دُور و بَرِ مالک اشترِ نوعی، که حاکم است، دائم میپلکند، خودشان را