با یک حرف، با یک اعلامیه، خطر مرگ را برای خودشان میخریدند. مگر شوخی بود ؟! در چنین اوضاع و احوالی بود که مردم قم از خطر نترسیدند؛ سلطهی دستگاه پهلوی را ملاحظه نکردند و به خاطر دفاع از حقیقت، در یک اجتماع عظیم شرکت کردند. دستگاه هم از روی خامی و نشناختن مردم، فکر کرد آنها را بترساند که همین منجر به درگیری شد. در این حادثه، اگرچه مردم شهید دادند؛ امّا شکست را دستگاه طاغوت خورد. چرا ؟ چون مردم در میدان، هیچ مشکلی را ملاحظه نکردند و نترسیدند. هدف برای آنها، از جانشان و خطراتی که آنها را تهدید میکرد، بزرگتر بود. نتیجه این شد که حادثهی قم، ایران را تکان داد و دیوار ترس را در دلهای آحاد مردم شکست. در دنبالهی این حادثه، در تبریز و در دنبالهی آن، در شهرهای دیگر اتّفاقاتی روی داد. رهبری هوشمندانهی امام هم از بیرون همه چیز را هدایت میکرد. روحانیون فعّال و مبارز و آگاه هم همه جای صحنه را پر کردند و نتیجه این شد که از این حادثه، آن چنان انقلاب عظیمی پدید آمد که نه فقط رژیم سلطنت را در ایران، بلکه امریکا را در منطقه و استکبار را در دنیا و همهی رژیمهای مرتجع را در کشورهای خودشان به لرزه درآورد و همه را وادار کرد که یک قدم عقب نشستند و حکومت اسلامی بهوجود آمد. این، یک درس است. ما نمیخواهیم حماسه سرایی کنیم. ما نمیخواهیم افتخارات بزرگ ملّتمان را، فقط به صورت لقلقهی لسان