این، در محسوسات است. اما در معنویّات، این موازنهها بسیار دقیقتر است. ما به حسب دید مادّی و معمولی، نمیفهمیم. اما اهل معنا و بصیرت، میفهمند. نقّاد این قضیه، صرّاف و زرگر این ماجرا، خدای متعال است. « فانّ الناقد بصیر .» اگر یک سرسوزن ناخالصی در کار ما باشد، به همان اندازه آن کار کم ارزش میشود و خدا، از ماندگاری آن میکاهد. خدای متعال، ناقد بصیری است. کار امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام، از کارهایی است که یک سر سوزن ناخالصی در آن نیست. لذا شما میببینید این جنس ناب، تا کنون مانده است و تا ابد هم خواهد ماند. چه کسی باور میکرد بعد از اینکه این عدّه، غریبانه در آن بیابان کشته شدند، بدنهایشان را همان جا به خاک سپردند، آن همه تبلیغات علیهشان کردند، آنطور تار و مارشان کردند و بعد از شهادتشان مدینه را به آتش کشیدند - داستان حَرّه، که سال بعد اتّفاق افتاد - و این گلستان را زیر و رو و گلهایش را پرپر کردند، دیگر کسی بوی گلاب از این گلستان بشنود ؟! با کدام قاعده مادّی جور در میآید، که برگ گلی از آن گلستان در این عالم طبیعت بماند ؟! اما شما میبینید که هر چه روزگار گذشته، عطر آن گلستان، دنیا را بیشتر برداشته است. کسانی هستند که قبول ندارند پیغمبر جدّ او و حسینبنعلی دنبالهرو راه اوست؛ اما حسین را قبول دارند ! پدرش علی را قبول ندارند، امّا