بیانات سال 72


یک قشر را نسبت به روحانیون بدبین کنند. واقعاً شاید علمای دین و طلاّبی که همه عمرشان را در علم گذرانده‌اند و جز علمِ دین به چیز دیگری فکر نکرده‌اند، این را باور نکنند.

در دوران رژیم پهلوی در بین عدّه‌ای از قشرهای متجدّد، تبلیغات این بود که روحانیون اصلاً سواد ندارند ! اینها اصلاً اهل علم نیستند ! اینها هیچ علمی را بلد نیستند ! شاید اهل علم ما باور نکنند؛ چون همه عمرشان را در علم گذرانده‌اند. میگویند « مگر ممکن است کسی این‌طور اشتباهکاری کند !؟» بله؛ ممکن است. این کار را کردند. امروز، هنوز عدّه‌ای از همان بقایای نسل پرورش یافته دوران رضاخان - که دلِ سنگی داشتند و تحت تأثیر حقایق آشکار شده بعد از جمهوری اسلامی قرار نگرفتند - هستند که با نظام جمهوری اسلامی بدند؛ برای این‌که در رأس این نظام یک روحانی است. وَاِلّا میبینند که این نظام، نظام عادلانه‌ای است. میبینند که این نظام، از فساد دور است. امروز کدام کشور در دنیا وجود دارد - این را ما تحدّی میکنیم - که مسؤولان آن در بالاترین سطوح، آن چنان که در جمهوری اسلامی، به فضل پروردگار و به لطف الهی وجود دارد، این همه نسبت به زخارف و تعیّش دنیا و لذّات مادّی بیاعتنا باشند !؟

البته این، جز به اراده الهی نیست. در این مورد ما کاره‌ای نیستیم. هرچه هست از خدای متعال است؛ از اراده ذات مقدّس ربوبی است. ما عجزِ محض هستیم. نه این‌که ما کاری کرده‌ایم؛ نه ! مایی وجود ندارد. هر چه هست

«9»