اوست. اراده و قدرت و خواست اوست که دلها را نرم و جانها را به حقایق متمایل میکند و نور معنویت را به بعضی دلها میتاباند. کسانی را به عبودیت خدای متعال مبتهج میکند که دیگر هیچ چیز در دنیا برای آنها لذّت بنده خدا بودن را ندارد.
اینها را میبینند؛ پارساییها، عدالت طلبیها، ظلم ستیزیها، مردمگراییها، اُنس با مردم و از مردم بودن مسؤولان جمهوری اسلامی را میبینند و در عین حال، دشمنند ! چرا دشمنند ؟ برای اینکه در این مملکت پنجاه سال علیه روحانیت تبلیغات شده است. یک قزّاق قلدرِ بیسوادِ بیمعرفتِ وابسته فاسدِ معتادِ بدبخت، آمد و خودش و پسرش، پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند. آن آقایان که به اصطلاح، خودشان را « منوّرالفکر » هم میدانستند، تا کمر در مقابل آن بیسوادهای بیمعرفتِ بیدین، که واقعاً هیچ چیز نداشتند - یعنی سلسله پهلوی - خم میشدند. حالا گذشتگان گاهی در وجودشان چیزکی از علم و معرفت و فهم و عقلانیّت وجود داشت. ولی این بیچارهها - این پدر و پسر - بهکلی از همه چیز تُهی بودند. در مقابل اینها خضوع کردند و تسلیم شدند. اما نظام جمهوری اسلامی را که برمبنای معرفت و علم و تقوا و توجّه به خداست، قبول نمیکنند ! برای چه ؟ به سبب تبلیغاتی که علیه روحانیت شده است.