راحتی فرا رسید. دیگر مبارزهای نبود. دیگر خطر مرگی نبود. دیگر مسلسل به دوش انداختنی نبود. لذا، در امتحانِ دوران آسایش، بریدند؛ آن هم چه بریدنی ! فضاحتِ فروشِ فلسطین را که دیدید ! از این قبیل، در تاریخ معاصر، زیاد داریم. بنده دیدهام مبارزینی که دوران شدّتشان را به پاکیزهترین وضع گذراندند، امّا در دوران رخائشان، گرفتار کثافت و فساد شدند.
گردابِ امتحان، گرداب بسیار سختی است. همان مردمی که آن شدّتها را در کنار نوح تحمّل کردند، به دوران رخاء و آسایش رسیدند. « قیل یا نوح اهبط بسلام منّا و برکات علیک. ( ۶ )» و آب فرو نشست. دوران گردش کشتی نوح بر امواج آبی که توفان غضب الهی بود، به پایان رسید. بنا بود در دنیای سالم، از کشتی پیاده شوند؛ دنیایی که دیگر مستکبرین و ملأ و مترفین در آن نیستند. بایستی زندگی اسلامی و الهی خودشان را شروع میکردند. قرآن میفرماید که به نوح گفتیم: « اهبط .» از کشتی فرود آ. « بسلام منّا علی امم ممّن معک. ( ۷ )» درود ما برتو ( یا « سلامتی و امنیت ما برای تو ») و برای بعضی از کسان که با تو هستند.
عجبا ! این درود و توجّه و لطف الهی، برای مؤمنینی که در آن شرایط از امتحان بیرون آمدند، همگانی نیست. « عدّهای » از آنها مشمول سلام الهی هستند: « و امم سنمتّعهم ثم یمسّهم منّا عذاب الیم. ( ۸ )» اما عده دیگر از همانهایی را که با تو بودند ( ظاهر آیه این است: « سنمتّعهم ») اوّل بهرهمند میکنیم. « ثم یمسّهم منّا عذاب الیم .»