بیانات سال 72


میکنند، برای این‌که بتوانند مثلاً صدایشان را به گوش چند نفری در ایران برسانند. مینویسند؛ مترجمها و گوینده‌ها استخدام میکنند؛ خرج فنّی و خرج تبلیغاتی میکنند؛ خرج مطلب نویسی میکنند؛ سیاست گذاری میکنند و پولها میدهند تا این صدا را به ایران برسانند؛ شاید چند نفری بالاخره در گوشه وکنار، گوش کنند و تحت تأثیر آن حرفها قرار گیرند.

اینها از چند ماه پیش زمزمه‌ای را شروع کرده بودند، که البته تازگی هم ندارد. همیشه هست؛ منتها گاهی، حمله‌ای را شروع میکنند. این زمزمه، معنا و مضمون ومحصولش این بود که مردم در ایران، دیگر با انقلاب و اسلام سر و کاری ندارند و از اسلام بیزار شده‌اند ! میخواهند بگویند: ببینید مسؤولین جمهوری اسلامی چقدر بد عمل کردند که مردم، دیگر اسلام را هم بوسیدند و کنار گذاشتند ! در داخل، قبلاً هم بعضی، همین حرفها را تکرار میکردند و باز هم تکرار میکنند. این را به شما عرض کنم که در همین دانشگاههای ما، متأسفانه مواردش دیده شده است. این را به دانشجویان مسلمان حزب‌الّلهی عرض میکنم که بدانند: چنین انگیزه‌هایی در گوشه و کنار هست. البته اکثریت اساتید ما خوب، مؤمن، طرفدار رشد و تعالی ملت و طرفدار انقلاب اسلامی و نظام مقدّس جمهوری اسلامیاند. اما این‌طور هم نیست که هیچ فرد موذیای پیدا نشود. در همین دانشگاهها، کسانی - البته خیلی معدود - هستند که سعی میکنند یک قالب وهیکل فلسفی هم به این مطلب بدهند که، « بله؛ از

«14»